فهرست مطالب:

سوتلانا پچلنیکوا: بیوگرافی، زندگی شخصی، عروسک ها و عکس های نویسنده
سوتلانا پچلنیکوا: بیوگرافی، زندگی شخصی، عروسک ها و عکس های نویسنده
Anonim

زندگی هر انسانی هدفی دارد. و اینکه آیا این زندگی می تواند آنطور که در نظر گرفته شده است تحقق یابد یا خیر، فقط به خود شخص بستگی دارد. حرکت به سمت یک مقصد همیشه غلبه بر خود است.

سوتلانا پچلنیکوا با عروسکش
سوتلانا پچلنیکوا با عروسکش

Svetlana Pchelnikova هنرمند، نویسنده و کلکسیونر عروسک است. رئیس باشگاه جمع‌آوران عروسک روسیه. عضو انجمن عروسکی بریتانیا. عضو افتخاری اتحادیه باشگاه های عروسکی آمریکا. مبتکر ایجاد انجمن بین المللی نویسندگان عروسکی (MOAK) در روسیه. ناشر مجلات «دنیای عروسک ها» و «استعداد - انسان و خلاقیت». برگزارکننده نمایش بین المللی عروسکی در تیشینکا. سازمان دهنده خانه عروسک استونیایی در تالین. برنده جایزه دولتی در حوزه فرهنگ در سال 1395. آغازگر بسیاری از پروژه های خیریه، از جمله پروژه رژه عروسکی ستاره ها.

درباره چنین افرادی می گویند: "من با قاشق طلایی در دهان به دنیا آمدم." به نظر می رسید که زندگی به او همه چیز داده است: زیبایی، پول، شوهرش یک تاجر موفق است، فرزندان، یک آپارتمانروبلوکا. زندگی مجلل، که در آن تنها یک چیز وجود داشت - معنی. و تنها یک تصادف وحشتناک که این زندگی را به قبل و بعد از آن تقسیم کرد، به او اجازه داد تا سرنوشت خود را پیدا کند…

سوتلانا

تقریبا همه کسانی که به نوعی با عروسک ها سر و کار دارند، او را می شناسند. شمارش عناوین رسمی او زمان زیادی می برد. به نظر می رسد که چیزی به یاد ماندنی در پشت آنها پنهان شده است، اما در واقع سوتلانا یک فرد باز بسیار جذاب است. او بسیار زیبا است - زیبا با زیبایی کاملاً روسی.

او را می توان با خیال راحت نه تنها در روسیه، بلکه در بسیاری از کشورهای غربی نیز عروسک گردان اصلی نامید. عروسک نویسنده به عنوان یک هنر نه چندان دور در جهان ظاهر شد. و این سوتلانا پچلنیکوا است که نقش بزرگی در محبوبیت آن ایفا می کند. او به عنوان یک عروسک ساز به بسیاری از کشورها سفر کرد. هدف او از این سفرها مطالعه تجربه سازماندهی جوامع حرفه ای در خارج از کشور بود. بر اساس این تجربه، او انجمن بین‌المللی نویسندگان عروسکی را در روسیه ایجاد کرد. MOAK سازمانی متشکل از عروسک گردانان و همچنین عاشقان این نوع هنر است که برای تسهیل نمایشگاه های مشترک، کلاس های کارشناسی ارشد، جشنواره ها طراحی شده است.

سوتلانا آغازگر بسیاری از نمایشگاه های بین المللی و حراج های خیریه است. او به شناسایی و ترویج هنرمندان نوظهور، مطالعه سنت های عروسک سازی در کشورهای مختلف، سازماندهی مراکز آموزشی در بسیاری از نقاط جهان مشغول است.

و مهمتر از همه، او تعداد زیادی از افراد مختلف را در مدار فعالیت های خود درگیر می کند و آنها را با اشتیاق خود آلوده می کند. در یکی از مصاحبه هاپچلنیکوا گفت:

مدتهاست که ذکر شده است که وقتی مردم شروع به انجام کاری می کنند که من انجام می دهم، متحول می شوند. همه نوع معجزه برای آنها شروع می شود. در واقع ما را بهتر و مهربان تر می کند. مانند دایره های روی آب، اعمال نیک شروع به تکثیر، پراکندگی می کنند. این همیشه در زندگی من اتفاق می افتد.

گذشته

آغاز بیوگرافی سوتلانا پچلنیکوا شبیه بسیاری از موارد دیگر است. او در یک خانواده معمولی مسکو متولد شد، مانند بسیاری از کودکان شوروی بزرگ شد. او در مؤسسه پلخانف تحصیل کرد و در آنجا با کریل پچلنیکوف، همسر آینده اش آشنا شد. بعد از عروسی یک دختر به دنیا آمد. کشور در دهه 90 گرسنه است. آنها دانشجو هستند. باید کار کنی، درس بخوانی و در صف های وحشی بایستی. سپس آنها فقط سعی کردند زنده بمانند.

اما شوهر و پدر سوتلانا به سرعت به واقعیت جدید دست یافتند و وارد تجارت رایانه شدند. او خودش شروع به کار در بورس کرد. در آن زمان، بسیاری از مردم ثروت به دست آوردند، به اوج موفقیت رسیدند، اما سپس همه چیز را از دست دادند. خانواده سوتلانا موفق به کسب درآمد و حفظ تجارت خود شدند. او پس از تولد فرزند دومش دیگر سر کار برنگشت. با پولی که از شوهرش گرفته بود، سالن زیبایی افتتاح کرد که درآمد خوبی داشت و بدون مشارکت زیاد کار می کرد. مادربزرگ ها از مراقبت از بچه ها خوشحال بودند و سوتلانا اوقات فراغت زیادی داشت که چیزی برای پر کردن آن نداشت.

زندگی جدیدی آغاز شده است - ثروتمند، سیراب… و خالی. سالن های زیبایی، ساعت ها بحث با دوست دختر در مورد مجموعه های جدید کیف، ماشین های گران قیمت، رستوران ها، کلوپ های شبانه، سفرهای خارج از کشور. سپس به نظرش رسید کهزندگی واقعی همین است پس از کلوپ های شبانه مواد مخدر…

اکنون برای او دشوار است که بفهمد چرا این اتفاق افتاده است. ظاهراً آنها نمی خواستند از "بسته" خارج شوند. سخت است که از بیرون به خود نگاه کنی. او همان کاری را کرد که اطرافیانش انجام دادند. و معلوم نیست اگر زندگی خود متوقف نمی شد، همه اینها می توانست او را به کجا برساند.

تصادف

شوهر برای او یک ماشین گران قیمت خرید - یک کرایسلر. اولین در مسکو. او در این ماشین به دنبال قارچ رفت اما در راه بازگشت کنترل خود را از دست داد. ماشین سر خورده بود. او با سرعتی سرسام آور به داخل خندق پرواز کرد. چندین بار ورق خورد. سوتلانا با این واقعیت نجات یافت که در از ضربه دیگری باز شد و همراه با صندلی از اتاقک سرنشین به بیرون پرتاب شد.

او به طور معجزه آسایی زنده ماند. شکستگی ستون فقرات در دو نقطه، له شدن استخوان های ترقوه و دنده ها، پارگی تیغه شانه، شکستگی های متعدد دست و پا، تغییر شکل صورت و کوفتگی مغزی. حکم پزشکان وحشتناک بود. او ممکن است تا آخر عمر روی ویلچر بنشیند. مرگ بالینی روی میز عمل اتفاق افتاد، در طی آن او به سمت نور پرواز کرد و صدایی شنید که می گفت: "بچه ها به شما نیاز دارند." با این جمله روی لبم از خواب بیدار شدم. او تمام زندگی آینده خود را تعیین کرد.

پزشکان توصیه به انجام عمل کردند، اما هیچ کس تضمینی نداد که او فلج نشود. سوتا نپذیرفت و گفت که سعی خواهد کرد خود را بهبود بخشد. من طبق سیستم دیکول شروع به مطالعه کردم. تمرینات انجام شده، غلبه بر درد وحشتناک. و او در مورد چگونگی شروع یک زندگی جدید، پر از معنا و نور، که در حالت مرگ بالینی برای او ظاهر می شود، خواب دید.

بازیابی

فهمیدن اینکه او می تواند مادام العمر بی حرکت باشد باعث شد به این فکر کند که چگونه چنین زندگی را پر کند. سوتلانا تصمیم گرفت مبارزه کند. او تصمیم گرفت تمام تلاشش را برای بلند شدن انجام دهد. اما اگر به نتیجه نرسد، او تلاش می کند تا کارهایی را که می تواند انجام دهد، حتی در چنین حالت درمانده انجام دهد. و یک بار مادرم که به بیمارستان آمده بود، برای او آموزش ساخت عروسک آورد. و از آن لحظه به بعد، زندگی سوتلانا به طرز چشمگیری تغییر کرد. او اشتیاق دوران کودکی خود را به سوزن دوزی به یاد آورد.

شوهر برایش کامپیوتر آورد. او دوره های آموزشی عروسک نویسنده را در اینترنت پیدا کرد. آن زمان بود که یاد گرفتم چگونه آنها را خودم درست کنم. در ابتدا با هدف توسعه مهارت های حرکتی ظریف، به بازیابی تحرک دست های آسیب دیده کمک کرد. سپس من رانده شدم، شروع به اختراع مدل های خودم کردم.

به تدریج این شغل او را اسیر کرد. او متوجه شد که چیزی پیدا کرده است که به او اجازه می دهد حتی اگر روی ویلچر بماند، خلق کند. به شما این امکان را می دهد که نور، خوبی، زیبایی را به جهان بیاورید. و یک معجزه واقعی اتفاق افتاد. او به سرعت شروع به بهبودی کرد. اکنون سوتلانا این را آغاز زندگی جدید خود می داند. او می گوید:

این نقطه شروعی است که اکنون مرا خوشحال کرده است، به جرأت می گویم، خوشحالم. زیرا زندگی من به طرز چشمگیری تغییر کرده است.

به محض خروج از بیمارستان با کرست و تکیه بر عصا نزد عروسک بازان معروف مسکو رفت تا درس بخواند.

فضای عروسک
فضای عروسک

عروسک های سوتلانا پچلنیکوا بهتر و بهتر شدند و یک روز او عکس های آنها را برای مسابقه ای در هلند فرستاد. جوابی که آمد اعلام کرد که عروسک هایش پسندیده شده و او دعوت شده استبه نمایشگاه این سفر بود که سرانجام سوتلانا را روی پاهایش گذاشت. و آنجا بود که او سرنوشت خود را یافت.

خیریه

در آن نمایشگاه، سوتلانا چندین عروسک خود را فروخت. او توانست 5 هزار دلار درآمد کسب کند. او با این پول کیفی خرید که مدتها بود حتی قبل از تصادف آرزویش را داشت.

و سپس، در یک گفتگوی معمولی، او در مورد کودکان مبتلا به بیماری مادرزادی قلبی که قبل از عمل جراحی می میرند، به دلیل نداشتن پول برای ضربان ساز قلب والدینشان می میرند. هزینه پیس میکر وارداتی 5000 دلار است. درک این واقعیت که زندگی یک آدم کوچک به اندازه هزینه کیف جدیدش ارزش دارد، در شوک فرو رفت! سوتلانا بلافاصله تصمیم گرفت که دیگر هرگز پولی را که برای عروسک‌ها به دست می‌آورد خرج وسایل لوکس نکند. و همچنین متوجه شد که تعداد کودکانی که می تواند کمک کند به تعداد عروسک های فروخته شده بستگی دارد. کلماتی که او در هنگام مرگ بالینی شنید در حافظه او ظاهر شد: "کودکان به شما نیاز دارند." حالا او دقیقا می‌دانست که درباره کدام بچه‌ها صحبت می‌کنند.

ایده به تدریج شکل گرفت. در استودیوی سوتلانا پچلنیکوا، جلسات استادان، آموزش، کلاس های کارشناسی ارشد برگزار شد. و به موازات آن، ایده ی خیریه نیز مطرح شد که به تدریج شکل خود را به خود گرفت. درک روشنی که او تنها با تکیه بر نیروی خود می تواند به تعداد بسیار محدودی از کودکان بیمار کمک کند، او را بر آن داشت تا به دنبال فرصتی برای اتحاد با دیگر استادان باشد. این منجر به ایجاد انجمن بین المللی سازندگان عروسک شد.

در 30 می 2006، یک کنفرانس مطبوعاتی برگزار شدآغاز پروژه خیریه "رژه عروسک های ستاره برای کودکان". و در سال 2007 خود این پروژه ظاهر شد که توسط بسیاری از افراد مشهور کشورمان حمایت شد. ایده این پروژه ساده است: ستارگان مشاغل نمایشی داخلی، ورزش و سایر افراد محبوب تصویری برای عروسک می آورند و خودشان آن را می سازند. به آنها فقط یک جای خالی داده می شود - برهنه، بدون مو، بدون چهره، بدون تاریخ و روح. و سپس کار تمام شده در حراج فروخته می شود. تمام پول صرف هزینه های عملیات و تجهیزات گران قیمت برای درمان کودکان بیمار می شود.

سوتلانا می گوید: "شما می توانید بگویید که ما فقط عروسک می فروشیم، اما زندگی را می خریم."

و به نظر می رسد درست باشد. هر عروسک ستاره فروخته شده 3000 دلار یا بیشتر قیمت دارد. کلکسیونرها، طرفداران این یا آن شخص مشهور، با کمال میل این چیزهای کمیاب را می خرند.

ویلی توکارف با عروسکش
ویلی توکارف با عروسکش

تمام درآمد، همه درآمد حاصل از بلیط، فروش عروسک، داستان، عکس - همه چیز برای حمایت از کودکانی است که نیاز به جراحی دارند. اینها عمدتاً مرکز باکولف، بخش جراحی اورژانس برای کودکان 0 تا 3 سال پروفسور شاتالوف، بنیاد خط زندگی فاینا زاخارووا، به چولپان خاماتووا زندگی بدهید.

در طول ده سال گذشته، بیش از صد بیمار کوچک به لطف پروژه رژه عروسکی ستارگان برای کودکان جان داده اند.

عروسک نویسنده
عروسک نویسنده

خانواده

او معتقد است که موفقیت او بیشتر به دلیل حمایت خانواده اش است. فرزندان بزرگتر سوتلانا پچلنیکوا از همان ابتدا تا آنجا که می توانستند به او کمک کردند. دختر آناستازیا به طور کامل بخش تجاری را به عهده گرفتکسب و کار عروسک های مادر در حالی که او عروسک ها، نمایشگاه ها و کارهای خیریه را اداره می کند. پسر ایوان فارغ التحصیل از موسسه اقتصاد است، به طور جدی در بوکس مشغول است. سوتلانا پچلنیکوا شوهرش را حامی اصلی خود می نامد. حتی در همان ابتدای فعالیت های او، هم سیریل و هم همه دوستانش انواع حمایت ها را از او ارائه کردند. حتی از طریق آدمک‌ها، اولین عروسک‌های او را در حراجی‌ها خریدند.

خانواده پچلنیکوف
خانواده پچلنیکوف

اگرچه چند سال پیش، کریل پچلنیکوف به شدت بیمار بود - او سرطان درجه چهارم داشت - با این بیماری کنار آمد و به تجارت خود ادامه داد. و علاوه بر آن، او شروع به بازسازی کلیسای میکائیل فرشته در منطقه یوریوپینسک در منطقه ولگوگراد کرد.

میشل

اما غرور اصلی سوتلانا پچلنیکوا، موضوع عشق و مهربانی، کوچکترین دختر او، میشل است. ظاهر این کودک سوتلانا و سیریل یک معجزه محسوب می شود. پس از تصادف، پس از یک دوره بهبودی سخت، سوتلانا دیگر امیدی به فرزند سوم نداشت. اما من واقعاً می خواستم. و همانطور که خودش معتقد است، به عنوان پاداش کار خیریه اش، خداوند فرزندی را که مدت ها انتظارش را می کشید فرستاد. درست است، کمی جلوتر از برنامه. میشل در 29 هفتگی با وزن 900 گرم به دنیا آمد. و با قلبی شکسته سوتلانا مطمئناً می دانست که از چنین کودکانی پرستاری می شود ، بنابراین تسلیم وحشت نشد. دخترم دو ماه را در بیمارستان گذراند، در انکوباتور نوزادان، سپس او را عمل کردند. تمام این مدت سوتلانا آنجا بود. او باید تمام آنچه را که مادران بچه هایی که توسط عروسک هایش نجات داده بودند تحمل می کرد. و او آن را تجربه ای ارزشمند می داند.

سوتلانا پچلنیکوا با دخترش میشل
سوتلانا پچلنیکوا با دخترش میشل

اکنون میچلکا، همانطور که دخترش را صدا می کند، به مدرسه می رود، از نقاشی کردن لذت می برد و آرزو دارد هنرمند شود.

توصیه شده: