فهرست مطالب:

رمان «بایازت»: نویسنده کیست، محتوا، نقدهای کتاب
رمان «بایازت»: نویسنده کیست، محتوا، نقدهای کتاب
Anonim

نوشتن درباره تاریخ آسان نیست: اگر همه چیز را همانطور که واقعا بوده به تصویر بکشید، ممکن است برای خواننده خسته کننده به نظر برسد، و اگر همه چیز را آراسته کنید، نویسنده قطعا متهم به تحریف حقایق خواهد شد. با وجود این دشواری ها، رمان های تاریخی همیشه یک ژانر نسبتاً محبوب ادبیات بوده اند.

تعداد زیادی از نویسندگان روسی وجود دارند که در آثاری از این دست تخصص دارند، اما همه آنها کتابهای واقعاً ارزشمندی نمی نویسند. خوشبختانه والنتین پیکول یک استثناست - آثار او واقعاً خواندنی هستند. رمان «بایازت» اولین اثر این نویسنده است که بر اساس وقایع تاریخی واقعی نوشته شده است.

Valentin Savvich Pikul

این رمان نویس برجسته بیش از ربع قرن است که مرده است، با این حال کتاب های او هر ساله توسط هزاران نفر خوانده می شود.

بایزیت نویسنده رمان
بایزیت نویسنده رمان

مانند زمان خود، الکساندر دوما و والنتین پیکول اغلب به دلیل برخورد نسبتاً سست از حقایق تاریخی مورد انتقاد قرار گرفتند. با این حال، حتی بیشترمنتقدان سرسخت آثار او به سبک نوشتن بی‌نظیر این نویسنده اشاره کردند که به لطف آن نمی‌توان خود را از خواندن آثارش جدا کرد.

در مجموع، پیکول در طول فعالیت ادبی خود بیش از 30 اثر نوشت که بیشتر آنها رمان های تاریخی هستند. معروف ترین کتاب های نویسنده: «بایازت»، «قلم و شمشیر»، «نیروی ناپاک»، «محبوب»، «من شرف دارم» و «جانیچران». همچنین، والنتین ساویچ قصد داشت در مورد بالرین روسی آنا پاولوا، میخائیل وروبل و پرنسس سوفیا (خواهر بزرگ تزار پیتر آلکسیویچ) بنویسد، اما مرگ ناگهانی بر اثر حمله قلبی مانع از این شد.

رمان V. S. Pikul "Bayazet"

اولین رمانی که از قلم نویسنده بیرون آمد، گشت اقیانوس بود.

بایزت رومی
بایزت رومی

علی رغم محبوبیتی که این شاهکار در بین خوانندگان شوروی داشت، خود نویسنده از این اثر ناراضی بود. اثر مهم بعدی او رمان تاریخی بایازت بود. این کتاب در مدت 2 سال (1959-1960) نوشته شده است، اما تنها در سال 1961 منتشر شد

"بایازت" اولین تلاش و بسیار موفق والنتین پیکول برای نوشتن رمانی بر اساس وقایع تاریخی بود. و اگرچه در خود اثر کاستی‌ها و ناهمواری‌های خاصی وجود دارد، اما به حق یکی از بهترین‌ها در میان آثار پیکول محسوب می‌شود.

پیشینه تاریخی

به‌عنوان پایه‌ای تاریخی برای رمانش، پیکول لحظه‌ای بسیار غم‌انگیز و در عین حال فوق‌العاده قهرمانانه از جنگ روسیه و ترکیه در ۱۸۷۷-۱۸۷۸ گرفت. - به اصطلاح صندلی بایازت. ما در مورد دفاع از نیروهای روسی صحبت می کنیمامپراتوری قلعه ترکیه بایازت. این ساختمان در یک مکان مهم استراتژیک - در تقاطع امپراتوری عثمانی و ارمنستان قرار داشت.

اگر سربازان روسی قلعه را نگه نمی داشتند، ترک ها راهی مستقیم به سرزمین ارامنه صلح طلب و سپس به سمت گرجی ها باز می کردند. با این حال، ارتش دلاور که متوجه شد با سقوط بایزات، ساکنان این کشورها قربانی نسل‌کشی ترک‌ها خواهند شد، تقریباً یک ماه (22 روز) شهر را در حالی که از تشنگی و گرسنگی بی‌حال بودند، نگه داشتند. تنها در روز بیست و سوم، گروه اریوان ارتش روسیه، سپهبد ترگوکاسوف، به قلعه نزدیک شد و با کمک آن، بیازت را آزاد کردند.

بایزت رومی
بایزت رومی

رمان پیکول هم شامل شخصیت هایی است که در واقعیت وجود داشته اند و در طول دفاع از شهر قهرمانان واقعی هستند و هم شخصیت هایی که توسط نویسنده اختراع شده اند.

ساختار رمان

نویسنده اثر خود را به دو بخش تقسیم کرده است که هر بخش به نوبه خود در 4 فصل تقسیم شده است.

قسمت اول به شرح وقایع قبل از شروع محاصره بیاضت می پردازد. و در دوم - مستقیماً خود "صندلی بایازت" و سرنوشت قهرمانان بازمانده آن پس از پایان محاصره.

شخصیت های اصلی

شخصیت اصلی اثر ستوان آندری کارابانوف است، با ورود او به قلعه است که رمان "بایازت" آغاز می شود. این مردی با شجاعت و شجاعت کمیاب است که در او کاملاً با بی شرمی و پشتکار بسیار ترکیب شده است. او با احساس وظیفه و اشراف بیگانه نیست، اما به دلیل این که خیلی به ستوان به راحتی داده می شود، واقعاً قدردانی نمی کند.

اگر کارابانوف شخصیتی است که توسط پیکول اختراع شده است، پس اوستعزیزم، اگر بتوانی آگلایا خووشچینسکایا را اینگونه صدا کنی، در واقعیت وجود داشته است. فقط نام او الکساندرا افرمونا کووالوسکایا بود. همانطور که در کتاب آمده است، او همسر یک فرمانده تنزل رتبه شهر بود. این زن با شجاعت از تمام محاصره جان سالم به در برد و آخرین غذای موجود در انبار خود را با مجروحین تقسیم کرد. پس از آزادی بایازت، کووالفسکایا چنان ضعیف شد که سربازان او را در آغوش خود از شهر خارج کردند.

آگلایا یک شخصیت نسبتا پیچیده است. از یک طرف، او یک زن فوق العاده نجیب است که از قربانی کردن خود برای خیر دیگران دریغ نمی کند. از سوی دیگر، او فردی بیش از حد پرشور است که همیشه قادر به کنترل قلب خود نیست.

علاوه بر کارابانوف و سرهنگ خووشچینسکی (همسر آگلایا، که قهرمانانه در طی محاصره جان باخت)، شخصیت دیگری عاشق یک زن شجاع است - مهندس عمران بارون فون کلوگناو. برخلاف ستوان شجاع، او چندان درخشنده نیست و دل خووشچینسکی از ظاهر او نمی لرزد. با این حال، در طول کتاب، او خود را فردی واقعاً شایسته و شجاع نشان می دهد. او نه تنها به فرمانده بایازت که قصد دارد قلعه را به ترکان تسلیم کند تیراندازی می کند، بلکه سهم آب خود را به زنی که دوستش دارد می دهد و به خطر می افتد که خودش از تشنگی بمیرد.

سرهنگ خووشچینسکی (نام اصلی او کوالفسکی بود) یکی از بهترین شخصیت های کتاب است. او نه تنها یک فرمانده دوراندیش است که سربازان او را مانند یک پدر دوست دارند، بلکه یک مرد خردمند است. او که یک جنگجوی صادق بود و نمی دانست چگونه از مافوق خود جلب لطف کند، به نفع سرهنگ کوته بین و خودشیفته آدام پاتسویچ از سمت خود برکنار شد.

رمانکتاب بایزیت
رمانکتاب بایزیت

این قهرمان به محض اینکه فرماندهی شهر را به دست گرفت، بلافاصله نفرت و تحقیر زیردستان را به دست آورد. تقصیر او بود که آب کافی در بیاضت تامین نشد و بسیاری از رزمندگان شایسته نیز جان باختند. علاوه بر این، او بود که ابتکار عمل را برای تسلیم شهر به ترکان داشت. تنها با تلاش زیردستانش که از دستور جنایتکارانه سرپیچی کردند، شهر جان سالم به در برد. جالب اینجاست که پاتسویچ در سنگدلی خود کاملاً صادق است: او حتی در آستانه مرگ، محاصره بایزت را سوء تفاهم ناگواری می داند که او را از ایجاد یک حرفه سیاسی درخشان باز داشت. شایان ذکر است که این شخصیت یک نمونه اولیه واقعی با همین نام، البته با درجه سرهنگ دوم داشت.

همچنین در رمان شخصیت های دیگری وجود دارند که واقعاً در دفاع از شهر شرکت کردند: اسماعیل خان نخجوانسکی، افرم اشتکوویتس، واسیلی اود-دسیون و غیره.

داستان

رمان "بایازت" با ورود ستوان کارابانوف به قلعه آغاز می شود. مرد گستاخ و شجاع به سرعت در اینجا مستقر می شود و با افسران دیگر دوست می شود. آشنایی با همسر فرمانده قلعه خووشچینسکی برای او شگفتی خوشایند است زیرا معلوم می شود که ستوان قبل از اینکه همسر سرهنگ شود با این زن رابطه داشته است. علیرغم این واقعیت که آندری می‌داند کاری که انجام می‌دهد کاملاً نجیب نیست، او سعی می‌کند احساسات گذشته آگلایا را بازی کند.

بایزیت نویسنده رمان
بایزیت نویسنده رمان

در همین حال، خووشچینسکی از سمت خود برکنار شد و پاتسویچ حرفه ای به جای او قرار گرفت. به محض به قدرت رسیدن، رئیس جدید سیستم دفاعی بایزت را که توسط وی توسعه داده شده بود تغییر می دهدسلف، که موقعیت پادگان را بدتر می کند. و پس از یک عملیات نظامی ناموفق سازماندهی شده توسط پاتسویچ، قلعه در محاصره قرار گرفت.

اولاً ترکها آب را می بندند و چون عملاً آب و غذا در شهر وجود ندارد، گرسنگی در پادگان شروع می شود. علاوه بر این، مدافعان بیاضت با عدم توانایی شستشو، شکنجه شپش و انواع بیماری های عفونی می شوند.

در زمان یورش عمومی سربازان فرمانده ترک فایک پاشا به شهر، آدام پاتسویچ دستور می دهد که سلاح های خود را زمین بگذارند. با این حال، آندری کارابانوف، آگلایا خووشچینسایا و بسیاری دیگر از مدافعان شهر از او اطاعت نمی کنند. وقتی پاتسویچ از دیوار قلعه بالا می رود تا تسلیم قلعه را به سربازان امپراتوری عثمانی اعلام کند، بارون فون کلوگناو از پشت به او شلیک می کند. اما با توجه به اصابت گلوله ترکی به سرهنگ در همان لحظه مقصر اصلی کشته شدن فرمانده برای اکثر افراد ناشناخته است.

علی رغم گرفتاری مدافعان بایزه، ارتش روسیه تصمیم می گیرد تا آخر بایستد. ناگهان خود بهشت برای آنها کمک می فرستد - باران می بارد و تشنه ها آب کافی دریافت می کنند. و به زودی ژنرال ترگوکاسوف با لشکری به محاصره شده می آید و شهر را آزاد می کند.

بعد از پیروزی، قهرمانان بایازت جوایزی دریافت می کنند و در سرتاسر گستره وسیع امپراتوری روسیه پراکنده می شوند. آندری کارابانوف چندین بار فرصتی برای ایجاد یک حرفه عالی پیدا می کند، اما به دلیل ماهیت عمدی و مستی خود، در یک دوئل به دست شاهزاده بزدل ویتگنشتاین می میرد. کاپیتان آزاداندیش یوری نکراسوف به دلیل فعالیت های انقلابی اش دستگیر می شود. دوستان تلاش کنبرای نجات او، اما به دلیل سرسختی احمقانه نکراسوف آنها موفق به انجام این کار نمی شوند.

فئودور پتروویچ فون کلوگناو مقدار زیادی پول به خانواده یک رفیق متوفی - سرگرد پوترسف - می دهد. پس از آن سال ها به عنوان مهندس در سن پترزبورگ مشغول به کار شد. او پس از ملاقات دوباره با آگلایا، سرنوشت خود را با او پیوند می زند.

مشکلات رمان

در اثر "بایازت" نویسنده رمان نه تنها شجاعت و کمک متقابل افسران روسی در مواجهه با مرگ را توصیف می کند، بلکه مشکلات بسیار دشواری را نیز مطرح می کند.

عاشقانه با Pikul bayazet
عاشقانه با Pikul bayazet

اول از همه، این کتاب کاملاً رک و پوست کنده کاستی های ارتش روسیه را که تا به امروز از آن رنج می برد، به تصویر می کشد. این حضور در نیروها در رده های بالای فرماندهان حرفه ای بی صلاحیت است که به دلیل بی کفایتی آنها اغلب بهترین سربازان جان خود را از دست می دهند.

بایازت همچنین از فسادی که در آن زمان وجود داشت انتقاد می کند: افسران نظامی زیر آتش دشمن به دلیل تأخیرهای مختلف بوروکراتیک قادر به دریافت حقوق خود نیستند. سربازان تنها با تلاش کارابانوف وحشی بی شرم، که می داند چگونه رشوه بدهد، به پولی که به سختی به دست آورده اند، می رسند.

رمان «بایازت» موضوع مستی افسران را کاملاً ناخوشایند نشان می دهد. این عادت به مست شدن در سطل زباله است که منجر به مرگ قهرمان داستان می شود. از این گذشته ، ستوان کارابانوف تمام احمقانه ترین اعمال خود را انجام داد ، که منجر به مرگ زودرس و نسبتاً احمقانه او شد ، در حالی که مست بود. این رفتار قهرمان روی دیگر سکه را نیز دارد - با نوشیدن او خلأ روحی، عذاب را غرق کرد.وجدان و ناتوانی در یافتن کاربرد برای توانایی های نسبتاً برجسته خود. اما در عین حال، در این شرایط، سهمی از گناه و رهبری قهرمان نیز وجود دارد: با چشم پوشی از این گونه شیطنت‌های یک افسر، حس سهل‌پذیری را در او ایجاد کردند که برای او بسیار گران تمام شد.

در مورد داستان عشق، در کتاب نسبتاً غم انگیز است، هرچند واقع بینانه. علیرغم حضور چندین مرد نجیب که او را دوست دارند و از او قدردانی می کنند، آگلایا قلب خود را به کارابانوف می بخشد و بدین ترتیب این عقیده پذیرفته شده که زنان شیادها را دوست دارند تأیید می کند.

در عین حال، پیکول در رمان خود به همگان نشان می دهد که با وجود مشکلات و اختلافات متعدد، در مواجهه با یک بدبختی مشترک، همه قهرمانان دشمنی خود را ترک می کنند و متحد، دشمن را دفع می کنند. مدافعان بیاضت در برابر مرگ احتمالی، دلاوری و نجابتی واقعی از خود نشان می دهند که به نظر می رسید در زمان های دیگر توانایی آن را نداشتند. قابل ذکر است که حتی پس از سرنگونی فرمانده خائن، هرج و مرج و بی قانونی در میان سربازان و افسران آغاز نمی شود، بلکه برعکس، متحد می شوند و به عنوان یک ارگانیسم نظامی واحد به فعالیت خود ادامه می دهند.

رمان "بایازت": بازخورد خوانندگان

در سال 1961، زمانی که بایازت برای اولین بار منتشر شد، موفقیت آن بیشتر به دلیل عدم وجود رقابت جدی بین کتابهای غربی بود که به ندرت در اتحاد جماهیر شوروی چاپ می شد.

اما امروزه که به لطف اینترنت، خوانندگان این فرصت را دارند که تقریباً هر اثری را در این سیاره بخوانند، محبوبیت این رمان گواه ارزش هنری بالای آن است.

بایزت کهیک رمان نوشت
بایزت کهیک رمان نوشت

بیشتر کسانی که در دهه 2000 "بایازت" را خوانده اند او را به خاطر توصیف عالی او از شجاعت و دوستی مدافعان قلعه تحسین می کنند. همچنین، کتاب با مقیاس خود، اما در عین حال فقدان رقت‌آمیز معمولی برای آثار تاریخی، جذابیت دارد.

از کاستی‌های اثر، خوانندگان به اشباع بیش از حد رمان از شخصیت‌های اصلی اشاره می‌کنند که گاهی به سختی به خاطر می‌آورند. برخی در نقدهای خود از پیچیدگی ساختار اثر انتقاد می کنند و همچنین به تأثیر سنگینی که پس از خواندن به دلیل توصیف واقع بینانه مرگ های متعدد باقی می ماند اشاره می کنند. برعکس، دیگران این را فضیلت کتاب می دانند، زیرا آن را به یک اثر تاریخی جالب تبدیل می کند.

نمایش رمان

به دلیل محبوبیت این کتاب در سال 2003، این کتاب بر اساس یک مجموعه تلویزیونی 12 قسمتی به همین نام ساخته شد.

نقد رمان بایازت
نقد رمان بایازت

در آن، نقش آندری کارابانوف را الکسی سربریاکوف، محبوب او (در فیلم نام او آگلایا نیست، بلکه اولگا است) - اولگا بودینا، و قوچ فون کلوگناو - ایگناتی آکراچکوف بازی کرد.

در سال ۲۰۱۷، ۱۴۰ سال از برگزاری «نشستن بایازت» می‌گذرد. خوب است که این رویداد مهم توسط آیندگان فراموش نشده است، که توسط کتاب "بایازت" والنتین پیکول تسهیل شد. کسی که این رمان را در سال 1961 نوشت، احتمالاً حتی گمان نمی‌کرد که کار او شاهکار افسران روسی را جاودانه کند. من می خواهم باور کنم که نجابت و شجاعت نظامی که در کتاب شرح داده شده است، هنوز در ذات بسیاری از افراد امروزی وجود دارد.

توصیه شده: